بازار داغ این روزهای هنر عکاسی به صورت حرفه ای و آماتور باعث شده است افراد زیادی به دنبال خرید دوربین های دیجیتال با کیفیت و با قیمت مناسب باشند. نیکون از جمله برندهای قدیمی است که در هر دوره پیشتاز دوربین های موجود در بازار بوده است و با ویژگی های منحصر به فرد و کاربردی توانسته است از خریداران خود رضایت صد در صدی بگیرد. دوربین دیجیتال نیکون مدل Coolpix P900 یکی از جدیدترین دوربین های دیجیتال برند نیکون است که بدون اغراق می توان گفت در حال حاضر قوی ترین و بهترین دوربین سوپر زوم در میان سایر برندهای موجود در بازار است. اگر به دنبال خرید یک دوربین دیجیتال عالی هستید با سایت تخصصی چی بخرید همراه باشید تا شما را با ویژگی های دوربین دیجیتال نیکون مدل Coolpix P900 بیشتر آشنا کنیم.
دوربین دیجیتال نیکون مدل Coolpix P900 دارای ۸۹۹ گرم وزن و سایزی با ابعاد ۱۳۷*۱۰۳*۱۴۰ میلی متر می باشد. این ابعاد یکی از مناسب ترین مقادیر برای دوربین های دیجیتال است که حمل و جابجایی دوربین دیجیتال را برای عکاس آسان کند. البته می توان گفت این دوربین دیجیتال وزن نسبتا زیادی نسبت به سایر دوربین های دیجیتال دارد اما این وزن به اندازه ای نیست که عکاس را از جابجایی آن خسته کند. دوربین دیجیتال نیکون مدل Coolpix P900 دارای ظاهری مشکی رنگ، شیک و ساده است که از لحاظ ظاهری نیز یکی از زیباترین دوربین های موجود در بازار نیز به شمار می رود.
لنز سوپر زوم قوی:
بدون شک بارزترین ویژگی دوربین دیجیتال نیکون مدل Coolpix P900 را می توان لنز سوپر زوم آن دانست که قابلیت بزرگنمایی اپتیکی آن تا ۸۳ برابر می باشد. این میزان قابلیت زوم را در میان هیچ کدام از دوربین های دیجیتال موجود در بازار نمی توانید ببینید. این میزان قابلیت زوم به شما این امکان را می دهد که عکس هایی بسیار با کیفیت از سوژه هایی بگیرید که در فواصل بسیار دور از شما هستند و نگران تار شدن یا بی کیفیت شدن عکس نباشید.
اگر به هر دلیل قصد حذف اکانت اینستاگرام خود را دارید و دیگر قصد فعالیت با اکانت خود را نداشته و میخواهید تمامی فعالیت های قبلی خود اعم از لایک، کامنت و فالو کردن هایتان حذف شده و اثری از اکانت اینستاگرام خود در این شبکه اجتماعی وجود نداشته باشد کافی ایست طریقه حذف اکانت اینستاگرام را فرا بگیرید به همین منظور ما امروز قصد آموزش حذف اکانت اینستاگرام را داریم پس با ما همراه شوید.
قبل از شروع آموزش حذف اکانت اینستاگرام باید تفاوت آن با دی اکتیو کردن اینستاگرام را دانست در دی اکتیو کردن اینستاگرام شما برای مدتی اکانت اینستاگرام خود را غیر فعال میکنید و بعد از دی اکتیو کردن، اکانت اینستاگرام شما در اینستاگرام حذف خواهد شد و هنگام جستجو اسم اکانت خود هیچ نتیجه ای برایتان نمایش داده نمیشود و برای فعالسازی دوباره آن کافی ایست دوباره اسم اکانت و پسورد خود را وارد کنید تا اکانت شما فعال شده و تمامی فعالیت های قبلی آن بازگردد.
اما در پاک کردن اکانت اینستاگرام تمامی فعالیت های قبلی شما برای همیشه پاک و اکانت مربوطه برای همیشه حذف و دیگر قابل بازگردانی نخواهد حال بعد از دانستن تفاوت این دو مراحل حذف اکانت اینستاگرام را برای شما مرحله به مرحله آموزش میدهیم.
آیا به دنبال افزایش فالوور و بازدید اینستاگرام هستید؟
همین امروز کمپین تبلیغاتی خود را با تخفیف ویژه آغاز کنید و بازدید کننده کاملا واقعی برای پیجتون بیارید. ما برای شما بهترین و کارآمد ترین روش را پیشنهاد میکنیم با کمترین هزینه و بیشترین بازدهیاطلاعات بیشتر
۱_برای شروع کافی ایست لینک پایین را لمس کرده تا وارد بخش حذف اکانت اینستاگرام از سایت اینستاگرام شوید.
۲_بعد از لمس لینک مربوطه اینستاگرام از شما میخواهد پیچی را که قصد حذف دائمی آن را دارید وارد آن شوید و بعد از لاگین شدن با چنین صفحه ای روبرو خواهید شد.
۳_ در صفحه باز شده شما باید یکی از گزینه های کادر مربوطه ” ?why are you deleting your account “را انتخاب کنید که ما گزینه ” something else ” را انتخاب میکنیم
۴_در مرحله بعدی اینستاگرام پسورد اکانت مربوطه را دوباره از شما سوال میکند و شما باید در کادر باز شده پسورد پیچ تان را وارد کنید.
۵_بعد از وارد کردن پسورد حال باید دکمه قرمز رنگ ” permanently delete my account ” که در قسمت پایین صفحه قرار دارد را لمس کنید
۶_ بعد از زدن این دکمه اینستاگرام برای آخرین بار از شما میپرسد قصد حذف اکانت خود را دارید که اگر چنین قصدی دارید گزینه قبول را لمس کنید.
در دنیای امروز با توجه به افزایش روز افزون محصولات، تبعاً نیاز به عناصر گرافیکی مثل کاتالوگ و … افزایش یافته است. قیمت طراحی کاتالوگ، کاملا بستگی به مجموعه ای دارد که انتخاب کرده اید. از آژانس های تبلیغاتی گرفته تا دفاتر فنی اغلب آنها این خدمات را به شما ارائه می دهند. قیمت طراحی کاتالوگ به صورت طراحی هر صفحه محاسبه می شود. طیف تعرفه آنها نیز بسیار گسترده است. این عدد از طراحی هر صفحه 15 هزار توملن شروع می شود و تا مبالغی در حدود 1.000.000 تومان هم افزایش می یابد ! اما آیا در صورتی که 1.000.000 تومان برای طراحی یک صفحه A4 پرداخت کنیم، کاتالوگی در کلاس جهانی با رعایت استاندارد ها دریافت خواهیم کرد؟ اگر هم این طور باشد، آیا برای طراحی 8 صفحه A4 باید مبلغ 8.000.000 تومان پرداخت نماییم؟ قطعا خیر. پیشنهاد می کنیم قبل از شروع طراحی کاتالوگ خود، مقاله صفر تا صد یک کاتالوگ استاندارد را مطالعه کنید. در ادامه به بررسی قیمت طراحی کاتالوگ و حواشی آن می پردازیم.ب
کلاهبرداری به صورت توافقی !
بله کلاهبرداری گاها به صورت توافق با مالباخته صورت میگیرد! خودتان با یک حساب سر انگشتی متوجه می شوید که طراحی یک صفحه A4 برای یک مجموعه زبده با تیم ایده پردازی حرفه ای چقدر زمان می برد. بعضی از مجموعه ها با بالا بردن نرخ ها به صورت پوسته ای و با این تحلیل که هنر قیمت ندارد ! رسما اقدام به کلاه برداری می کنند. درست شبیه به رستورانی که برای طبخ یک استیک، 200 هزار تومان هزینه دریافت کرده است و وقتی بشقاب را مشاهده می فرمایید، با مجموعا 80 گرم گوشت به همراه 3 عدد زیتون شگفت زده می شوید !
حتما قبل از سفارش طراحی کاتالوگ، در هنگام مقایسه قیمت ها، سطح نمونه کار ها را با یکدیگر مقایسه نمایید تا انتهای کار شگفت زده نشوید !
البته این اصل که هیچ ارزانی بی حکمت نیست، دست آویز مناسبی برای این مجموعه ها و توجیه مناسبی برای برخی از هزینه ها خواهد بود.
نظر شما در رابطه با قیمت طراحی کاتالوگ و تعرفه های آن چیست ؟
خودروهای آلمانی سری بنز اگرچه گرانقیمت هستند اما در مقابل ارزش پولی که برایشان میپردازید رادارند. یکی از همین نمونههای کمیاب اما خوشساخت بنز سری E یعنی مدل E200 است. بنز همیشه یکی از قدرتمندترین اتومبیلهای موجود در بازار بوده و همهچیز گواهی بر این ادعا است.
اگر همینالان قصد خرید این بنز را داشته باشید باید چیزی حدود یک میلیارد و دویست میلیون تومان کنار بگذارید. بااینحال در این مطلب به بررسی قیمت بنز E200 و بازار خریدوفروش آن میپردازیم.
مرسدس بنز اصولاً ماشینی با وقار است و بنز E200 هم همین شعار را به یاد میآورد. به این ترتیب اگر از این خودرو با وقار انتظار قدرتی مناسب را دارید باید گفت انتظاراتتان برآورده میشود اما نباید خیلی توقعتان را بالا ببرید. این موتور ۴ سیلندرِ با ۱۶ سوپاپ توانایی تولید ۱۸۴ اسب بخار را دارد که برای خودش خوب و قابل قبول است. اما در رقابت با سایرین کم میآورد. البته باید ذکر کرد که در خرید و فروش بنز E200 کسی دنبال اتومبیل اسپرت نمیگردد اما با این حال قدرت بیشتری از آن انتظار میرود. برای رسیدن از صفر تا صد میتوان بر روی ۷٫۹ ثانیه حساب کرد و این مدت زمان با ۵۵۰۰ دور در دقیقه به دست میآید. نکته قابل توجه در مورد خرید بنز E200 میزان مصرف سوخت آن است. برای احتراق موتور این بنز به حداقل ۶ لیتر بنزین در هر ۱۰۰ کیلومتر نیاز خواهید داشت و به عنوان یک اتومبیل آلمانی عدد منصفانه ایست.
در مورد آپشن و فیچرهای امنیتی، خرید و فروش بنز E200 در صدر قرار دارد. برای مثال ست ترمز ESP ، ABS ، Adaptive Brake ، BAS بهترین ست ممکن امنیتی هستند و وجود کیسه هوای جانبی، به اضافه کیسه هوای معمول باعث ایجاد امنترین فضای ممکن این خودرو هستند. خرید بنز E200 اکثر سیستمهای هشدار دهنده امنیتی نظیر سیستم توقف (Start/Sop)، سیستم کاهنده صدمه موتور، ASR، ترموستات هوشمند، سیستم نور اتومبیل در باران، تنظیم باد، تهویه جداگانه برای سرنشین و راننده و گزینههای دیگری را برایتان به همراه میآورد که به نسبت قیمت دریافتی واقعاً منصفانه هستند. از همینرو در خرید و فروش بنز E200 شرکت سازنده گزینههای بسیار دیگری را نیز به عنوان آپشنهای سفارشی در نظر گرفته است تا در صورت سفارش بنز E200 صفر به آنها مراجعه کنید.
این سیستمهای اضافه در خرید بنز E200 شامل ویژگیهایی چون تزئینات کربنی و چوبی، اگزوز کرومی، سیستم ضد سرقت و سایر آپشنهایی است که با اختلاف قیمت به خودروی سفارشی شما اضافه می شوند. با این حال اگر قصد خرید سری بنز E200 کارکرده را داشته باشید با رنج قیمت مناسبتری مواجه خواهید شد. این رنج قیمتی شامل مدل ۲۰۱۴ نیز میشود که با قیمت ۶۵۰ میلیون تومان نیز به فروش میرسند. با این حال اگر دنبال قیمت E200 کارکرده باشید حتماً با مدلهای جدیدتر و قیمتی حدود ۸۵۰ میلیون تومان نیز برخورد میکنید. بعضی از این مدلها جزو دسته سفارشی بودهاند و خرید آنها بیشتر از هر چیزی سودمند خواهد بود. اگر هم به دنبال مدلهای قدیمیتر نظیر مدلهای ابتدای ۲۰۱۴ باشید هم میتوانید با ۶۰۰ میلیون تومان یک بنز تر و تمیز برای خودتان پیدا کنید.
رنج قیمت متفاوت بین مدلهای مختلف آن هم باعث میشود تا تصمیمگیری میان آپشنهای دریافتی راحتتر باشد. مدلهای قدیمیتر قطعاً قدرت و آپشنهای کمتری دارند اما باید گفت خرید بنز سری E آن هم E200 موردی خاص است؛ اتومبیل شیک و لوکسی که به گفته تمام مالکانش از کمترین میزان استهلاک برخوردار است.
فیلم The Wife «همسر» به کارگردانی «بیرون رانج» و با بازی فوق العاده «گلن کلوز»، به کشف رازهای نهفته در زندگی یک نویسنده برنده جایزه نوبل میپردازد. همراه زومجی باشید.
فیلم The Wife «همسر» اگرچه به ظاهر درباره زندگی یک نویسنده پا به سن گذاشته به نام جو کسلمن (با بازی جانان پرایس) است اما فیلمساز با تاکید بر همسر او یعنی ژوان (با بازی گلن کلوز)، تلاش دارد در لایههای پنهانی فیلم با توجه به بازه زمانی سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۶۰ که به آن فلش بک میزند، رویکرد زنان به خصوص در حوزه نویسندگی را در جامعهای مردانه مورد بررسی قرار دهد. زنانی که غالبا فرصتی برای ارائه قدرت خود در مقایسه با مردان نداشتند و اگر تعداد اندکی از آنها نیز میتوانستند به موفقیتی دست یابند، به قول نویسنده زن فیلم که در سکانسی به ژوان خطاب میکند: «جای کتابهای ما در کتابخانه فارغ التحصیلان است»، هیچ کس اثر آنها را نمیخواند. به نوعی یکی از مهمترین دغدغههایی که شاید این فیلم دنبال میکند، چالش بر سر این جمله است: «نویسنده باید بنویسد یا نویسنده باید خوانده شود!».
وقتی زنی نمیتواند خود را آنگونه که باید معرفی کند، حال نیتش از ازدواج با یک نویسنده مشهور و استاد دانشگاه چیست؟ آیا میخواهد در کنار او باشد و احساس قدرت کند؟ آیا میخواهد او را به انحصار خود در بیاورد؟ یا قدری عمیقتر اگر بنگریم شاید مرد تریبونی شود که زن از طریق او و در سایه او خود را به دیگران بشناساند. اما سوال اینجاست که در نهایت نام چه کسی بر سر زبانهاست؟ مرد یا زن؟ اینها پرسشهایی است که در طول این فیلم صد دقیقهای با آنها روبرو خواهیم شد. اما میتوان گفت، عمق و میزان باوری که در بازی گلن کلوز است و میتواند ما را به این رنج عمیق نزدیک کند، در دل فیلمنامه و کارگردانی فیلم نیست. بیراه نیست اگر بگوییم بازی گلن کلوز بسیار نسبت به سایر عناصر فیلم سنگینی میکند و تقریبا تردیدی وجود ندارد که او برنده جایزه اسکار نقش اول زن امسال است. در ادامه با تحلیل بیشتر فیلم همراه باشید.
در ادامه بهتر است ابتدا فیلم را ببینید و سپس مطلب را ادامه دهید
چالش اصلی ژوان بر سر این جمله است: «نویسنده باید بنویسد یا نویسنده باید خوانده شود!»
به سکانس اول فیلم خوب نگاه کنید. جو پشت به ژوان در اتاقی نسبتا تاریک نشسته است. پس از چند لحظه این ژوان است که چراغ سمت خود را روشن میکند و چراغ نزدیک به جو همچنان خاموش است. (گویی زن به این رابطه دلگرمتر است). ژوان با چند جمله نگرانیهای خود را نسبت به او اعلام میکند. متوجه میشویم که ژوان بیش از حد مراقب شوهر خود است. جو میخواهد به زن ابراز احساسات کند اما این مردِ پیر مستاصلتر از آن است که بتواند احساساتش را بالفعل کند و در حد تجسم یک سری عواطف و احساس باقی میماند. هم تم رنگی استفاده شده در طراحی صحنه اتاق متمایل به آبی است و هم جنس نور و رنگ تصویر در خدمت فضایی سرد است که برخلاف یک رابطه گرم و صمیمی میان جو و ژوان، ما را نسبت به آینده آنها نگران میکند. تلفن که حامل خبر مهمیست زنگ میخورد. فیلمساز از دو تلفن استفاده کرده است تا واکنشهای جو و ژوان را در قابهای جداگانه ثبت کند. به کدام واکنش باید بیشتر توجه کنیم؟ ری اکشن چه کسی برایمان مهمتر است؟ خبر جایزه نوبل را به چه کسی دادهاند؟ به ژوان که در نورپردازی روشنتر قرار دارد یا به جو که در تاریکی است؟ گوینده، این خبر را به جو اعلام کرده است اما کارگردانی به نفع ژوان است. سپس آنها را میبینیم که شاد هستند و ژوان ناگهان دلسرد میشود. آن هم بعد از اینکه جو چندین بار فریاد میزند «من نوبل را بردم…من نوبل را بردم…من». تقریبا میتوان گفت کل مسیر قصه در همین سکانس ابتدایی مقدمه چینی شده است. چه به لحاظ نور، رنگ و قاب بندی و چه از منظر بازی بازیگران، همه در کنار هم ما را نسبت به ادامه فیلم کنجکاو میکند.
اگرچه جو در ادامه مدام سعی دارد از قدرت و حمایت همسرش در جمع دیگران تمجید کند و کمتر صحنهای است که او همسرش را به دیگران معرفی نکند، اما وقتی به همه اعلام میکند که زنش نویسنده نیست، فیلمساز از ژوان اندازه نمای نزدیک میگیرد. ژوان در این قاب به سختی لبخند میزند اما لبخندش را باور نمیکنیم. همانطور که شک میکنیم او واقعا نویسنده نباشد. حال با چنین زمینه سازیهایی، فیلمساز ما را برای نزدیک شدن بیشتر به دورنیات ژوان، به فلش بکهایی از زندگی او میبرد. جایی که پروفسور جو کسلمن جوان در فضای دانشگاه دم از نوشتن در هر شرایط میزند اما در زندگی خود با کارول (همسر اولش) به نظر نمیرسد از عهده این کار بر بیاید. تنها شانسی که میآورد آشنایی او با ژوان جوان است. ژوان حالاتی آرام و معصومانه دارد و بازی بازیگرش کاملا به ما القا میکند، چنین زنی شهامت ابراز استعداد خود را ندارد. هرچند به تعریف جو او یک نویسنده توانمند است اما در تقابل با یک نویسنده مشهور زن دیگر، متوجه میشود به تنهایی نمیتواند شهرتی برای خود دست و پا کند. حال جو و ژوان رفته رفته به یکدیگر نزدیک میشوند و با هم ازدواج میکنند. در ابتدا متوجه میشویم که ژوان بیشتر در نقش یک منتقد برای داستانهای جو است و به نوعی به داستانهای او چیزی اضافه میکند. اما در فلش بکهای بعدی این تردید را داریم که گاهی اساسا تمام داستان از لحظه اول تا آخرین ویرایشها به ژوان تعلق دارد. به نوعی انگار ژوان مینویسد و به اسم جو تمام میشود!
هرچند که چنین اتفاقی نیازمند پرداخت بیشتری در فیلم است و ما هنوز هم با اطمینان نمیتوانیم بگوییم چقدر از داستانهایی که به اسم جو نوشته است سهم ژوان است؟ به هرحال جو نیز استاد دانشگاه است و قابلیتهایی دارد و سخت است باور کنیم که تمام توانِ نویسندگی و شهرت او برای ژوان باشد. حداقل با قطعیت نمیتوانیم این را بگوییم. جز در سکانسی که دیوید (پسر جو)، او را متهم میکند که نام برخی از شخصیتهای داستانش را به یاد نمیآورد. این مسائل صرفا ما را به تردید وا میدارند. از طرفی دیگر نیاز به پرداخت بیشتری برای شخصیت ژوان میبینیم که باور کنیم او قدرت نویسندگی زیادی دارد. به عنوان مثال ما در سکانس انتهایی متوجه میشویم که ژوان، اکثرا بر پایه مشاهدات زندگی خود و شوهرش داستان مینوشته است. یعنی شخصیتی است که بسیار دقیق به اطرافش نگاه میکند و درد حاصل از مشاهداتش را به خوبی درک کرده و آنها را روی کاغذ میآورد. اما آیا شاهد به تصویر در آوردن چنین دلیلی در فیلم هستیم؟ اینها را صرفا از دیالوگهای انتهایی ژوان برداشت میکنیم اما اگر در شخصیت پردازی او نیز در طول فیلم این ویژگی را دقیقتر دیده بودیم به باور پذیری ما نسبت به ژوان کمک شایانی میشد. در چنین لحظاتی است که میتوان گفت بازی دقیق گلن کلوز به کمک این باور پذیری آمده است و کلوز آنقدر این نقش را باور کرده است که ما نیز او را باور میکنیم.
در مسیر قصه گاهی به یاد فیلم «شب» آنتونیونی نیز میافتیم. وقتی که به صورت تدوین موازی، شاهد رابطه جو با دختر عکاس در هتل و همین طور رابطه ژوان و خبرنگار در کافه هستیم. جایی که در فیلم شب نیز، جووانیِ نویسنده با والنتینا و لیدیا با پسری جوان، در آستانه خیانت بودند. اما هم ژوان در فیلم همسر و هم لیدیا در فیلم شب، هر دو به شوهرانشان خیانت نکردند در حالی که شوهران آنها کاملا آماده لغزش بودند. دلیلی که فیلمی مثل شب در رابطه زوج اصلیاش عمیق میشود اما فیلم همسر چنین تعمقی را ندارد در این سکانس خلاصه میشود. وقتی ژوان به هتل بازمیگردد و از گردویی که در دست جو است میفهمد که جو با دختر عکاس وارد رابطه شده است، انتظار داریم یک فروپاشی کامل بین آنها ببینیم. اما روند منفی این سکانس با یک تلفن و خبردار شدن از به دنیا آمدن نوه آنها، به کلی فراموش میشود.
در مسیر قصه گاهی به یاد فیلم «شب» ساخته میکل آنجلو آنتونیونی نیز میافتیم
گویی اگر این سکانسها را نمیدیدیم هم در رابطه این زوج قرار نبود خللی وارد شود. در ادامه نیز وقتی در سکانس پایانی ژوان اظهار میکند که در جریان تمام رابطههای عاشقانه جو، در طول زندگیشان بوده است و حتی بر اساس این خیانتها داستان نوشته است، مجددا این سوال مطرح میشود که چگونه باز هم با جو زندگیاش را ادامه داده است؟ آیا باید این میزان از پرسش و چرایی را در این پاسخ حل کنیم که ژوان همواره مجبور بوده است با جو بماند چرا که به قدرت او نیاز داشته است؟ آیا این از یک جنون نویسندگی میآید؟ باز هم اینها دلایلی است که شاید ما به فیلم الصاق میکنیم و پاسخ روشنی به ما داده نمیشود. همچون لحظهایی که جو دقیقا از ژوان میپرسد «پس چرا با چنین مرد بی استعدادی ازدواج کردی؟» و ژوان پاسخی ندارد و به گریه میافتد.
در پایان وقتی به نظر میرسد که جو مرده است، حال با ژوانِ تنها در هواپیما روبرو هستیم. ژوانی که دیگر هیچ مردی را ندارد که در سایه او پنهان شود. در واقع دلیل ترسی که در چهرهاش، هنگام تماشای بدن بی جان شوهرش روی تخت وجود دارد همین است. حال آیا او باز هم میخواهد استعداد خود را اینبار در سایه دیوید پسر جو پنهان کند و یا اینکه دیگر نوبت اوست که خود واقعیاش را به نمایش بگذارد. هرچند وفاداری او تا حدیست که خبرنگار را تهدید میکند که ذرهای از جزییات زندگی جو را افشا نکند. آن نوبل را باید به نام جو ثبت کرد. اما به نظر میرسد دفتری که در دستان ژوان است، قرار است حاوی داستانی باشد که دیگر به نام ژوان کسلمن باید ثبت شود… هرچند هنوز هم نمیتوان با قطعیت این را گفت…